سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که سپاس نیکى تو را نگزارد ، مبادا به نیکویى کردنت بى‏رغبت گرداند ، چه بود که کسى تو را بدان نیکى سپاس دارد که سودى از آن برندارد ، و بود که از سپاس سپاسگزار بیابى بیش از تباه کرده کافر نعمت غدار ، « و خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد . » [نهج البلاغه]
ما دو نفر
سایه ( یکشنبه 88/2/27 :: ساعت 1:44 صبح )

کاش
کاش بعضی چیزها رو آدم هرگز متوجه نشه.
کاش بعضی چیزها رو آدم سعی نکنه بفهمه..
کاش بعضی چیزها هرگز شنیده نشه...
کاش بعضی چیزها هرگز دیده نشه..
کاش آدما انقدر کنجکاو نباشن...

در گوشی:
کاش هرگز به آدما حس احمق بودن دست نده...



  • کلمات کلیدی :

  • سوتک ( شنبه 88/2/26 :: ساعت 4:3 عصر )

    1
    چند بار
    چقدر
    سقوط؟
    هر بار
    قدری از تو
    کم‌ می‌شود
    دیگر نمی‌شناسمت
    این تویی که حتی برگ چنار را کنار گذاشته‌ای؟


    2
    - شنوندگان عزیز!
    هوا تا غروب قرن‌ها بعد صاف و آفتابی خواهد بود...
    کشتی خلوت می‌شود
    آخری لاک پشت پیری است که غرولند می‌کند:
    - «خیلی وقته که سازمان هواشناسی اشتباه نکرده.»
    و با زنش می‌زند بیرون...
    رادیو در خالی کشتی
    موزیک تندی شلیک می‌کند...


    3
    چکش قاضی نورنبرگ یعنی:
    «آن تبر دلیل محکمی نیست
    بت بزرگ بی‌گناه است...»
    و مظنونی جز تو کو؟
    این هم آشوییتس
    و آتشی که هیچ توصیه‌ای را نمی پذیرد...


    4
    تو به گیسوان غارت‌شده‌ی زنت فکر می‌کنی
    شیطان به آخرین راه‌حل ممکن:
    چراغ قرمز
    ترافیک عصر پنج شنبه
    یکی از چهارراه‌های تهران...


    5
    این فرشته گریان مقصر نیست
    ترافیک کور غروب
    گوسفند را به تأخیر انداخته است
    و کارد
    سنگ را
    بریده است
    آن‌گونه که گلوی نازک تو را...

    ادامه دارد...
    در گوشی:
    1. شاعر: حمیدرضا شکارسری
    2. زندگی در این روزگار سخت است... شاید هم وحشتناک. من هنوز به معجزه باور دارم... شاید هم امید!




    سوتک ( دوشنبه 88/2/21 :: ساعت 11:49 عصر )
    فلاکس چای رو گذاشته بود کنارش. تلویزیون رو هم با صدای بلند روشن کرده بود، اما سرش روی میز بود و خوابش برده بود.
    چقدر شبیه من بود:

    پاسبان حرم دل شده‌ام شب،‌ همه شب
    تا در این پرده جــز اندیشــــه او نگــــذارم


  • کلمات کلیدی : دل، من، خدا، نگهبان، شب، خواب، غفلت

  • سایه ( پنج شنبه 88/2/17 :: ساعت 7:0 عصر )

     

    پی نوشت :
    * این متن سرشار از عصبانیت مخاطب خاص دارد.
    * لطفا کسی به خودش نگیرد
    * لطفا فقط یه نفر به خود بگیرد
    * افتاد فلانی؟؟!!
    *  .



  • کلمات کلیدی : سایه، عصبانی، سوتک

  • سایه ( جمعه 88/2/11 :: ساعت 1:27 عصر )

    یه جورایی هق هق گریه مانع حرف زدنش میشد و حوصله ی جواب دادن نداشت. بالاخره وقتی راضی به حرف زدن شد و ازش خواستم علت اونهمه ناراحتی رو بگه ، گفت:

    خدا کنه که هرگز دو حس رو تجربه نکنی.
    حس هیچ شمرده شدن و
    حس پوچی زمانی که منتظر یه عکس العمل دیگه هستی.

    تا حس نکنم نمیتونم چیزی بگم.



  • کلمات کلیدی : ارزش گذاری

  •    1   2      >

    لیست یادداشتهای آرشیو نشده